معنی تصادفی و انتخابی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
فارسی به عربی
عربی به فارسی
گزینشی , انتخابی , گزینگر
فرهنگ فارسی هوشیار
اختیار شده و برگزیده
مترادف و متضاد زبان فارسی
اتفاقی، حادثی، غیرمترقبه، تصادفتصادف
فارسی به آلمانی
فرهنگ واژههای فارسی سره
گزینشی
معادل ابجد
1655